کد مطلب:189204
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:218
خیانت نکن
زن به شوهرش گفت: مرد، مگر قرار نبود به مكه برویم و آن جا سكونت كنیم، تمام وسایل و اثاثیه را جمع كرده ام و آماده است، پس چرا این دست و آن دست می كنی.
- چند روزی صبر كن، كار واجبی دارم كه حتماً باید انجامش بدهم.
- یعنی دوباره وسایل و اثاثیه را باز كنم و بسته بندی ها را به هم بزنم؟
- آری، چاره ای نیست.
- ولی تو كه از من بیشتر برای سكونت در مكه لحظه شماری می كردی، پس چه شد، این كار واجبت چیست.
- ببین زن، همان طور كه می دانی من به یكی از مردم این شهر مبلغی بدهكارم، مدت زیادی است كه قرض گرفته ام، باید آنرا بپردازم یا نه؟
- آن مرد «مرجئی» [1] را می گویی، ولش كن، او كه دین و ایمان
[ صفحه 32]
درست و حسابی ندارد، تازه نیاز هم ندارد، چند روز دیرتر طوری نمی شود.
- زن، من به او مدیونم، چرا متوجه نیستی.
- آخر او كه مذهب ساختگی دارد و امامان هم پیروان آن مذهب را لعن كرده اند، اگر نپردازی نیز گناهی نكرده ای.
ابوثمامه با خشم به زنش نگریست و گفت: از خودت فتوا می دهی؟ هیچ می دانی چه می گویی، برای یك نامسلمان آتش جهنم را بر خود هموار كنم؟
- پس چرا تا چند روز پیش به این فكر نیفتاده بودی.
- چند روزی پیش كه برای بررسی اوضاع مسكن و شغل و... به مكه رفته بودم امام باقر را دیدم. به او گفتم كه قصد سكونت در مكه را دارم، اما مقداری بدهی دارم و نظر او را در مورد این كه بعدها بدهی آن مرد «مرجئی مذهب» را بپردازم پرسیدم.
- خب، امام چه گفت.
- برخیز و مقداری آب بیاور تا بگویم.
زن با عجله برخاست و از كوزه آب ریخت و برای شوهرش آورد، در مقابل او نشست و گفت: حتماً امام هم با نظر من موافق بود، نه؟
مرد آب را تا آخر سر كشید و دستی به ریش هایش كه خیس شده بود كشید و گفت: اتفاقاً نه، او فرمود «به سوی طلبكارت بازگرد و قرضت را ادا كن، مصمم باش به گونه ای زندگی كنی كه هنگام مرگ و ملاقات با خدا به كسی بدهكار نباشی» .
ابوثمامه به زنش نگاه كرد، دید كه خیلی تعجب كرده و ادامه داد:
[ صفحه 33]
امام باقر علیه السلام حرفی زد كه بیشتر به غیرتم برخورد.
- چه گفت.
- گفت «مؤمن هرگز خیانت نمی كند» .
- مگر می خواهیم خیانت كنیم.
- نپرداختن بدهی هم یك نوع خیانت است.
مرد برخاست و با كمك زنش وسایل را دوباره سرجایش چید و تصمیم گرفتند تا پرداخت بدهی شان آن جا بمانند. [2] .
[ صفحه 34]
[1] پيروان مذهب «مرجئه» كه مذهبي باطل و ساختگي است و معتقدان به آن، فقط ادعاي ايمان دارند و در عمل پايبند نيستند، در روايات معصومين نيز مورد لعن و نفرين قرار گرفته اند.
[2] علل الشرائع، ص 528.